۱۹ شهریور ۱۳۹۰، ۱۲:۰۰

رشاد در گفتگوی مشروح با مهر-1

ارائه تعریفی جامع از علوم انسانی/ چگونگی شکل‌گیری رشته‌های علوم انسانی

ارائه تعریفی جامع از علوم انسانی/ چگونگی شکل‌گیری رشته‌های علوم انسانی

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درپی تأکیدات مقام معظم رهبری بر بحث تحول علوم انسانی اسلامی گفتگویی با خبرگزاری مهر انجام داد که در بخش اول ابتدا تعریفی از علوم انسانی ارائه و نحوه شکل‌گیری علم یا رشته‌ای از علوم انسانی را تبیین کرده است.

حجت الاسلام علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، رئیس هئیت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره و عضو شورای حوزه علمیه تهران در بخش اول گفتگوی اختصاصی خود با خبرگزاری مهر در رابطه با بحث تحول علوم انسانی اسلامی که مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده ابتدا به تعریفی از علوم انسانی پرداخته، نحوه شکل‌گیری این علوم و رشته های آن را تبیین و تأکید کرد که دیدگاه‌های ما در علوم انسانی می‌تواند مبنایی برای ورود به مطالعه درباره سایر امور تلقی شود.

خبرگزاری مهر: با توجه به اینکه موضوع مورد بحث "تحول علوم انسانی اسلامی" است،  در ابتدا تعریفی از علوم انسانی ارائه کنید، تا باب بحث در این زمینه گشوده شود.

حجت الاسلام علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: مسئله‌ "تعریف"، یکی از پیچیده‌ترین مباحث درباره آن چیز است و سخن گفتن از ماهیت اشیا از دشوارترین مسائلی است که همیشه بشر با آن مواجه بوده ‌است، به خصوص وقتی که بنا باشد تعریف مورد اتفاق و رضایت همه اهل نظرارائه شود. درخصوص تعریف علوم انسانی نیز ممکن است تعابیر گوناگونی مطرح شده باشد؛ عنوان "علوم انسانی" می‌تواند در سه افق به کار برود.

"بالمعنی الأخص" که محدود به رشته‌هایی از معرفت که فقط درباره رفتارهاری فردی و اجتماعی آدمی سخن می‌گوید، "بالمعنی العام" که به منظومه‌ای از علوم گفته می‌شود که علاوه بر عهده‌داری رفتارشناسی انسان‌ها و احکام آن به انسان‌شناسی نیز می‌پردازد، و "بالمعنی بالأعم" که شامل فلسفه و هنر و امثال آن نیز می‌شود.

ضمن اینکه بنده در تعریف علاوه بر دو شرط معروف منطقیان (جامعیت و مانعیت) جهت‌مندی را نیز در تعریف شرط می‌دانم یعنی باید مشخص کرد که درصدد تعریف پسینی و با لحاظ وضع و موضوع موجودیم یا وضعیت و موضوع مطلوب، می‌خواهیم کدام علوم انسانی را تعریف کنیم؟ موجود یا مطلوب؟ اکنون معطوف به افق دوم و با لحاظ علوم انسانی موجود، بنده ـ ازجمله ـ عبارت زیر را برای تعریف علوم انسانی رایج پیشنهاد می‌کنم: دانش‌های حاوی گزاره‌های "توصیفی"، "تکلیفی" و "تجویزی" درباره انسان، تظاهرات وجودی و رفتارهای فردی و جمعی آن.

توضیح اینکه مجموعه‌ای از علوم و روش‌های علمی که انسان و رفتار فردی و جمعی او را به عنوان واقعیتی از واقعیت‌ها و بخشی از هستی توصیف می‌کند، و همچنین برای رفتارهای فردی و جمعی آدمی دستور و تکلیف صادر می‌کند، بایدها و نبایدهایی را معطوف به رفتارهای انسان بیان می‌دارد، همچنین پاره‌ای توصیه‌ها و تجویزهایی ارائه می‌دهد و خطاب به آدمی برای رفتار فردی و جمعی او "شاید" و "نشاید"هایی را بیان می‌کند؛ پس مجموعه علوم انسانی شامل سه گونه از قضایا است و بسته به این‌که مجموعه این قضایای توصیفی (گزارشی)، تکلیفی (دستوری) و تجویزی (توصیه‌ای) معطوف به چه حوزه‌ای از تظاهرات وجودی و رفتاری انسان بیان و صادر شود، یک علم یا رشته از علوم انسانی شکل می‌گیرد.

برای مثال، مجموعه‌ای از قضایایی که رابطه انسان را با مقوله "مال" توصیف می‌کند و یک سلسله باید و نبایدها(تکالیف) و همچنین شاید و نشایدهایی (تجویزها) را درخصوص طرز مواجهه انسان با مال ارائه می‌کند، علم اقتصاد را شکل می‌هد. یا زمانی که مجموعه‌ای از قضایا و گزاره‌های خاصی را که توصیف‌گر رابطه انسان با مقوله "قدرت" است و همچنین باید و نبایدها و شاید و نشایدهایی را در باب رفتار آدمی با قدرت بیان می‌کند، با هم فراهم می‌آوریم، علم سیاست تشکیل می‌شود.

مجموعه قضایای توصیفی، تکلیفی و تجویزی معطوف به نفس، علم تربیت را سامان می‌دهد. همین‌طور نسبت به دیگر حوزه‌ها و دیگر اموری که متعلَق رفتار آدمی است، حوزه‌ها و موضوعات دیگری از قبیل "روابط بین‌الملل"، "مواجهه با بیگانگان"، "امنیت" وغیره که تدوین و تنسیق سازوار و منسجم هر دسته از قضایا موجب پدیدآمدن یکی از دانش‌های منظومه علوم انسانی می‌شود.

به صورت خلاصه باید گفت که علوم انسانی دانش‌های دربردارنده مجموعه قضایای دسته‌بندی‌شده و رشته‌رشته‌شده درباره انسان و رفتار فردی و جمعی اوست. تعاریف یا تعابیر دیگری نیز می‌توان از علوم انسانی ارائه داد که جای طرح آن در یک مصاحبه عمومی نیست و طرح آن‌ها را به فرصت مناسب‌تری احاله می‌کنیم.

ـ با این تعریفی که ارائه کردید می‌توانیم علوم انسانی را پایه همه علوم‌ بدانیم؟

خیر؛ علوم انسانی پایه دیگر علوم نیست، بلکه دیدگاه‌های ما در علوم انسانی ـ بالمعنی العام ـ می‌تواند مبنا برای ورود به مطالعه درباره سایر امور تلقی شود.

این دیدگاه‌ها می‌تواند حتی در حوزه "علوم پایه نظری" مثل فلسفه و منطق تأثیرگذار باشد، و بسا بسیاری از مبانی که در علوم انسانی اتخاذ می‌کنیم (به ویژه اگر علوم انسانی را اعم از فلسفه و منطق بدانیم) حتی می‌تواند به مثابه فراانگاره‌ها و پیش‌انگاره‌ها در علوم طبیعی، از قبیل فیزیک و شیمی و طب هم نقش‌آفرین باشد.

----------

ادامه دارد

کد خبر 1402096

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha